The most pleasant trip of my life to Kuala Lumpur

دلچسب ترین سفر زندگی من به کوالالامپور

4 مرداد 1401

25 دقیقه زمان مطالعه

بدون دیدگاه

الان که برای شما عزیزان و عاشقان سفر می نویسم چندین ماه از سفر مالزی من گذشته ولی این سفر به قدری شیرین و دلچسب بود که هنوز با گذشت این همه مدت به یادش که می افتم قند توی دلم آب می شه به این دلیل تصمیم گرفتم که شما رو هم در این لذت شریک کنم و شرح سفر خودم و همراهانم ر و براتون بنویسم و مطمئنم که اگه دو دل هستید که کجا رو برای سفر انتخاب کنید با این سفرنامه من حتما از این شک بیرون می آیید و مالزی و شهر کوالالامپور را برای سفر بعدیتون انتخاب می کنید.

الان که برای شما عزیزان و عاشقان سفر می نویسم چندین ماه از سفر مالزی من گذشته ولی این سفر به قدری شیرین و دلچسب بود که هنوز با گذشت این همه مدت به یادش که می افتم قند توی دلم آب می شه به این دلیل تصمیم گرفتم که شما رو هم در این لذت شریک کنم و شرح سفر خودم و همراهانم ر و براتون بنویسم و مطمئنم که اگه دو دل هستید که کجا رو برای سفر انتخاب کنید با این سفرنامه من حتما از این شک بیرون می آیید و مالزی و شهر کوالالامپور را برای سفر بعدیتون انتخاب می کنید.

کوالالامپور پایتخت مالزی

من هم نمی دونستم کجا برم قبل از این که به مالزی برم یه سفر به استانبول رفتم ، بد نبود ولی غیرقابل مقایسه با مالزی گرم و استوایی هست ، اول می خواستم تور ترکیبی مالزی سنگاپور رو بگیرم ولی چون خیلی دلم سفر می خواست و باید برای ویزای سنگاپور حداقل یک هفته صبر می کردم ، دیگه به تنها تور کوالالامپور رضایت دادم و از سایت لست سکند یه شماره پیدا کردم و در عرض دو ساعت تور رو خریدم و قرار شد که یازدهم آذر شب ، به سمت کوالا پرواز کنم و شب نوزدهم هم برگردم ، پس یه تور 7 شب و 8 روز رو با پرواز ماهان گرفتم و خودم رو برای سفری هیجان انگیز به استوا آماده کردم ، به شما هم پیشنهاد می کنم تور ترکیبی نگیرید چون تنها خستگی دارد و از هیچ کدام مقاصد سفرتان لذت کامل را نمی برید ، در سفری که من رفتم زن و شوهری بودن که سه روز کوالا بودن و سه روز سنگاپور که خیلی ناراضی بودن و می گفتن خیلی خسته کننده بود و ای کاش تنها یکی از این دو جا رو گرفته بودیم.

من دوستای زیادی دارم که در کشور مالزی درس خوندن و به پیشنهاد یکی از اونا بود که اصلا بیشتر وسوسه شدم که به این کشور برم ، من معمولا سبک بار سفر می کنم ولی شنیده بودم که در مالزی می شود ارزان خرید کرد به همین دلیل یه چمدون بزرگ رو برداشتم نصفش رو از وسایل مورد نیاز خودم پر کردم و نصف دیگه رو گذاشتم برای خریدی که می خوام از اونجا انجام بدم و بیارم ، البته بتون بگم همچین ارزونی هم نبود به خصوص بعضی از مراکز خرید کوالالامپور چندین برابر ایران بود قیمت ها ، ولی چیزای خوبی خریدم که بهش می رسیم.

من معمولا تنها سفر می کنم و خیلی هم خوش می گذره چون شخصیت خود جوش و اجتماعی هستم ، به سرعت دوستای جدید پیدا می کنم و اینجوری می شه که همه جا بهم خوش می گذره ،خوب بریم سراغ سفر و پرواز ، پرواز مستقیم هواپیمایی ماهان از تهران به کوالالامپور ساعت 11 شب بود ، من یه اسنپ گرفتم و از اون جایی که دوست ندارم از پرواز جا بمونم ساعت 5 از غرب تهران به سمت فرودگاه امام رفتم ، کلی هم توی فرودگاه منتظر موندم ، اونموقع عوارض خروج هنوز 75 هزار تومن بود ، صف تحویل بار خیلی شلوغ نبود و من جزو اولین نفرات بودم ، بعد از این کارت پرواز رو گرفتم یه آبمیوه خریدم و رفتم به سمت سالن ترانزیت و تحویل پاسپورت ، قبل از گیت سپاه توی یه کافه نشستم و به برنامه ریزی مشغول شدم اینکه چقدر پول دارم و چجوری خرج کنم که کم نیارم و بتونم خیلی هم حال کنم ، یه قهوه خوردم رفتم سمت گیت سپاه ، خداروشکر کسی گیر نداد و رد شدیم ، یک ساعت و نیم منتظر سوار شدن به هواپیما بودیم ، من نمی دونم این همه مالزیایی تو ایران چی کار می کردن ، نصف هواپیما اهل مالزی بودن ، از اونجایی که من از بچه خوشم نمیاد و از هر چی بدت بیاد ، سرت می آد ، یه مادر و نوزاد پشت سر من تو ردیف وسط نشستن که تا خود کوالالامپور صدای بچه و گریه هاش نذاشت راحت بخوابم ، یکی از دلایلی که من رو از سفر به مالزی وا می داشت مسافت زیاد بود ولی ارزشش رو داره ، کلا کشورهای آسیای جنوب شرق همگی خوبن و باید یه بار رو حتما رفت.

پرواز خوبی داشتیم و پذیرایی در دو مرحله شام و صبونه انجام گرفت که کیفیت خوبی داشت ، برخورد خدمه پرواز هم خوب بود ، من که از گریه بی امان نوزاد سرم درد گرفته بود درخواست قرص کردم و فقط استامینوفن خالی توی هواپیما دارند ، اگر دچار سردرد می شید حتما با خودتون مسکن ببرید چون 8 ساعت پروازه و کم نیست ، زمانی که توی هواپیما هستید سعی کنید پاشید و راه برید ، دستشویی برید که بدنتون خشک نشه ، این برای پروازها بیش از 3 ساعت لازمه که بدنتون نگیره چون سفرتون رو خراب می کنه ، یکی از تجربیات جالب این سفر هم صندلی شدن با یک دختر سوری بود که نامزدش تو کوالالامپور بود و اون می رفت تا نامزدش رو ببینه ، حالا همه این اطلاعات رو من چجوری فهمیدم ، اون که فارسی و انگلیسی بلد نبود منم که هرچی عربی خونده بودم برمی گشت نهایتا به سوم دبیرستان ، خلاصه با ترکیب عربی و انگلیسی و فارسی و ترکی و پانتومیم تا خود کوالا حرف زدیم و دوست شدیم ، دختر شیرین و مهربونی بود و دو همسفر دیگه هم داشت که پشت سر ما نشسته بودند ، در هوا سفر خوبی داشتم البته با فاکتور از صدای ونگ ونگ بچه ، خوب هم خوابیدم مشکلی نداشتم ، خلبان هواپیما هم بسیار عالی سکان داری کرد.

ساعت 7 صبح صبونه رو خوردیم و دیگه من نخوبیدم چون می خواستم منظره های جنگل های استوایی رو ببینیم ، خیلی زیبا بود ، ساعت 10 در فرودگاه مالزی که خارج از شهر کوالالامپوره پرواز ما نشست و بعد از این که پیاده شدیم با راهنمایی کارکنان فرودگاه با قطار داخلی فرودگاه به سمت تحویل بار رفتیم ، فرودگاه کوالالامپور که به فرودگاه مالزی شناخته می شود ، خیلی بزرگ بود و احتمال گم شدن در آن بود که همین اتفاق برای سه تا از خانم های تور ما افتاد که از برنامه عقب افتادن و دو ساعت بعد از بقیه به هتل رسیدن ، قبل از تحویل بار باید می رفتیم برای مهر کردن پاسپورت ، می دونید که ایرانی ها تا چند سال پیش می تونستند به مالزی برن و 90 روز بدون ویزا اونجا بمونن ولی متاسفانه به خاطر اتفاقات بدی که بعضی از هموطنانمون باعثش شدن ، در حال حاضر بیشتر از دو هفته یه ایرونی نمی تونه تو خاک مالزی باشه و مهر ویزای فرودگاهی هم تو پاسپورت ایرانی می خوره ، ناراحت کنندس ، بگذریم ، بعد از مهر پاسپورت توسط پلیس مالزی رفتیم به سمت تحویل و با و چمدونم رو گرفتم و ایرونی هایی که با پرواز من بودن رو پیدا کردم رفتم که تور لیدر رو پیدا کنم ، یه دفعه دیدم یه آقای قد بلند مهربون اومد گفت تور مالزی و اسمم رو پرسید و گفت من مهیار هستم و اینجوری من تیم خودم رو پیدا کردم ، بعد از این که اون سه تا خانوم دیگه پیداشون نشد و بعدا من فهمیدم که اشتباهی سوار یه قطار دیگه شده بودن ، ما سوار اتوبوس تور شدیم و رفتیم به سمت هتل هامون ، ولی چه بوی بدی می اومد وقتی که از سالن فرودگاه خارج شدیم که سوار اتوبوس شیم ، من که اصلا وسواس و حساس نیستم دچار حالت تهوع شدم ، خوب بگذریم ، به سمت مرکز شهر کوالالامپور رفتیم و مهیار با میکروفونش خوشامدگویی کرد و توضیحات کوچیکی در مورد کلیت تور و مالزی و کوالا داد ، در آخر هم یه برگه بهمون داد که برای گشت و گذار و تورهای مختلف بود و می تونستیم از بین اونا انتخاب کنیم که البته یکیش با تور حساب شده بود و مجانی بود که همون گشت شهری بود.

به شهر که رسیدیم یه جا پیاده شدیم و سیم کارت هایی که مهیار بهمون داده بود را شارژ کردیم ، از هر سوپرمارکتی می تونستیم شارژ بگیریم ، مسافرا یکی یکی دم هتل هاشون پیاده می شدن و من رو هم که هتلم در محله چینی های کوالالامپور یا همون چاینا تاون بود ، سوار یه ون کردن و با مسافرای دیگه به سمت هتل پسیفیک اکسپرس که یه هتل 3 ستاره تاپ بود ، رفتیم ، من همش منتظر بودم که خیابان اصفهان در کوالالامپور رو ببینیم ، چون در اصفهان یه خیابون به اسم کوالالامپور هست ، پس قطعا در کوالا هم باید به اسم نصف جهان یه خیابون باشه ، کلمه ” جالان ”  در زبان مالایی یعنی خیابون و بالاخره از راننده پرسیدم از جالان اصفهان کی رد می شیم گفت بهت می گم ، وقتی که داشتم از اصفهان رد می شدم حس خیلی خوبی داشتم.

جالان اصفهان یا همون خیابان اصفهان در کوالالامپور مالزی

سمت راست قرار داشتن فرمان ماشین ها و چپ و راست بودن جهت رانندگی در کوالالامپور خیلی روی اعصاب بود و تا دو روز من که گیج بودم ، البته عادت می کنید ، تنها بدی کوالالامپور ترافیک سنگینش بود ، صد رحمت به تهران ، ما که 11 صب چمدونامونو تحویل گرفتیم ، ساعت 2:30 دم هتل بودیم ، من که عاشق گرمام ولی بقیه مسافرا تو شرجی کوالا کلافه شده بودند.

وقتی رسیدیم ، از محله هتل خیلی خوشم نیومد ولی نمی دونستم که یکی از معروف ترین محله های شهر هست و بازار محلی چینی و میدان تره بار قدیم کوالالامپور که الان تبدیل به یه مرکز خرید بزرگ و شیک شده ، این جا قرار دارن ، البته که من هدف اصلیم همیشه از سفر کردن ، تفریح و خوشگذرونی هیجانه ولی خوب وقتی دیگه یه بازار ارزون نزدیک هتلت باشه حتما یه بار رو که می ری برای خرید ، بعد از تحویل گرفتن اتاق ، رفتم و وسایلم رو گذاشتم ،  اتاقم رو خیلی دوست داشتم و خیلی هم تمیز بود ، هتل با این که سه ستاره بود از لحاظ سرویس دهی و امکانات خیلی خوب بود و در رستورانش غذاهای بسیار خوش طعمی را امتحان کردم و چه قیمت های خوب و مناسبی ، جالب این جاست که من یکی از دلایلم برای انتخاب این هتل استخر آن بود که روی بام بود و ویوی شهر را داشت ، ولی یک بار هم داخلش نشدم چون اصلا توی این هفت روز در هتل نبودم و وقت نداشتم که شنا کنم تنها روز آخر رفتم در کنار استخر یه نوشیدنی خوردم.

روز اول که یکی دو ساعت بعد از دوش گرفتن خوابیدم و هنوز با کسی آشنا نشده بودم ، بعد از خواب شیرینم مهیار تماس گرفت و گفت که ساعت 8 فرناز یکی دیگر از تور لیدرها می آد دنبالم که بریم رستوران سنتی مالایی ، حاضر شدم و رفتم تو لابی هتل دیدم چند نفر دیگه هم که ایرانی بودن منتظرن ، فرناز اومد و اسم ما رو خوند و سوار شدیم و رفتیم ، رستوران دقیقا پشت ساختمان برج های دوقلوی پتروناس قرار داشت و فضای بسیار جالبی داشت ، در این جا 30 رینگت دادیم که شامل برنامه های شاد و شام که سلف سرویس بود و میوه می شد تنها باید نوشیدنی را می خریدیم ، در راه آمدن به این رستوران با چندتا از همسفرام دوست شدم یه زن و شوهر و یه پسر جوون ، بعد از کلی خوشگذرونی و رقص و شادی برگشتیم سمت هتل ، تو رستوران با یه زن و شوهر تازه عروس دووماد خیلی باحال دیگه آشنا شدم.

رستورانی که شب اول رفتیم دقیقا پشت برج های دوقلوی پتروناس قرار داشت

 

مراسم ازدواج در مالزی

 

غذاهای خوشمزه در رستوران سنتی در کوالالامپور

 

دسر بعد از شام در رستوران سنتی

در راه برگشت به هتل به پیشنهاد پسر جوون و یکی از دوستاش که از تور لیدرهای مالزی بود ، رفتیم به ” جالان الور” یا خیابان عشق ، تو این خیابون تا چشم کار می کنه کافه و رستوران و دکه های غذا فروشی هست و پر از غذاهای متنوع و خوشمزه آسیایی و مختلف ، این خیابون تا صبح پر از آدمه ، ما هم نشستیم و به دعوت سعید تور لیدر چند تا نوشیدنی خوردیم و کلی خوش گذروندیم و این شد که من با بچه ها دوست شدم و شب ها و روزهای دیگه رو با اونا کلی خوش گذروندیم.

جالان الور خیابانی که بوی غذاهایش هوش از سر می برد

 

غذاهای خوشمزه در جالان الور

شب اول که خیلی خوش گذشت و منم 5 تا دوست خوب پیدا کردم ، من نمی خواستم از تور لیدر توری رو بخرم ولی بچه ها رای من رو زدن و منم دیگه سر کیسه رو شل کردم و تقریبا توی همه تورها شرکت کردم و فقط روز آخر رو گذاشتم برای خرید ، بعد از اینکه یه هتل برگشتیم ، بچه ها گفتن که بریم پایین هتل روی صندلی های جلوی سوپر مارکت هتل که شبانه روزی بود و هر شب یه پسر بچه بنگلادشی توی اون بود و اسمش هم محممد حسین بود و باهاش دیگه دوست شده بودیم ، بشینیم ، منم که منتظر برنامه های هیجانی و یه دفعه ای و شب زنده داری ام ، دوستای من همیشه می گفتن که شب های مالزی تو هر شهری که باشی خیلی خوبه و آدم دلش نمی آد بخوابه ، واقعا همین طوره ، من در طول 7 شب شاید تنها دو روز خوابیدم و شایم کمتر، آدم دلش نمی آی این شب ها رو از دست بده ، خلاصه که کار هر شب ما بعد از برگشتن از گشت و گذار و خرید و تفریح در بیرون از هتل ، شده بود این که از 12 شب می نشستیم دور هم تا اذان هر کاری که می خواستیم می تونستیم انجام بدیم ، بعد از اون دو ساعت می خوابیدیم و ساعت 7 هم برای خوردن صبحانه می رفتیم رستوران ، من که عاشق صبونه هستم دو ساعت سر میز صبونه بودم و خیلی هم دوست داشتم غذای رستوران رو ، یه دوست چینی پیر هم پیدا کرده بودیم با دادن یه انعام بهش کلی خوشحال می شد و هوای ما رو حسابی داشت و هر روز یه میز مخصوص برای ما آماده می کرد که بچه ها بتونن راحت سر میز صبونه سیگار بکشن و غذا بخورن ، در کل مردم مالزی بسیار آرام و مهربان هستند ، من که عاشق مدیر رستوران شده بودم با اون لحجه انگلیسی خفنش و چشمای بادومیش ، اگه دوباره به کوالا برم ، باز هم به این هتل می رم ، راستی یادم رفت بگم که در موقع تحویل اتاق 120 رینگیت مالزی از شما دریافت می شود و یه رسید بهتون می دن که این رسید رو در روز ترک هتل باید تحویل دهید و نصف پول رو پس بگیرید ، یه نکته دیگه در مورد مالزی اینه که در زمانی که بیرون می رید باید پاسپورتتون رو به همراه ببرید که در صورت بروز مشکل به سرعت حل بشه ، این کشور خیلی امنه ، ولی بهتره که پاسپورتاتون رو برابر با اصل کنید و ببرید ، البته تو مدتی که من بودم اصلا نیازی به همراه بردن پاسپورت نبود و همش توی گاو صندوق اتاقم بود.

روز دوم یه گشت شهری داشتیم که بدک نبود ، رفتیم جاذبه های معروف شهر کوالالامپور مثل میدان مرداکا که بلندترین پرچم دنیا در اون قرار داره رو دیدیم ، کلی جاهای جذاب دیگه مثل چندتا معبد ، و برج پتروناس ، راستی اگه می خواهید برج های دو قلو رو ببینید باید از صب برید که توی صف طولانی نمونید چون خیلی شلوغ است ، همچنین از کارخانه شکلات هم دیدن کردیم و کلی شکلات خوشمزه تست کردیم و خریدیم ، میوه های استوایی زیادی هم خریدیم ، بعد از کمی گشت و گذار یه رستوران ایرانی که با تور ما قرارداد داشت در نزدیکی خیابان بوکیت بینتانگ رفتیم و غذای خوبی هم داشت ، بعد از صرف غذا به سمت هتل رفتیم و بعد از کمی استراحت با بچه ها قرار گذاشتیم که بریم رستوران ایرانی شیشالانچ که در کوالا بسیار معروف است ، من خیلی دوست نداشتم ولی جای باحالی بود و به اصطلاح بالا شهر بود ، قلیون و شام و نوشیدنی و رقص ، جو خوبی بود ، بعد از آن بازگشت به هتل و برنامه روتین شبانه ما روبروی سوپرمارکت سون ایلیلون شروع می شد ، شب های بسیار خوب و خوشی بود.

بلندترین پرچم دنیا در میدان مردکا در کوالالامپور

یکی از معابد چینی ها در کوالالامپور

برنامه روز سوم این بود که ساعت 8 فرناز بیاد دنبالمون تا بریم شهر جدید پوتراجایا رو ببینیم ، این شهر پایتخت سیاسی مالزی است و اکثر ادارات و سفارت خانه ها و وزارت خانه به این جا منتقل شده اند ، این شهر که حتی دریاچه اش هم مصنوعی است ، کاملا ساخت دست بشر است و به دستور نخست وزیر سابق مالزی یعنی ماهاتیر محمد ساخته شده ، یکی از جاذبه های بسیار دیدنی مالزی است و حتما باید به دیدنش بروید ، اول به مسجد جامع صورتی رنگ و بسیار زیبای این شهر رفتیم که در میدان اصلی شهر قرار دارد و جالب است بدانید که این میدان ، بزرگ ترین میدان در دنیا است ، برای ورود به این مسجد باید لباس های مخصوص پوشیده ای که آن ها هم تم صورتی داشتند ، می پوشیدیم ، معماری مسجد بسیار جالب است و از مساجد صفوی الگو گرفته است.

مسجد صورتی در شهر پوتراجایا مالزی

دورنمایی از مسجد صورتی و میدان اصلی شهر

من به طور کلی به آثار باستانی و هنر خیلی علاقه ندارم و لحظه شماری می کردم که از مسجد بیرون بیاییم و سوار بر کشتی به دیدن پل های شبیه سازی شده از روی پل های معروف دنیا برویم ، بعد از این که مهیار بستنی گرفت و در آن گرما خوردیم و خیلی هم چسبید ، سوار کشتی شدیم و رفتیم که زیبایی های مدرن پوتراجایا را ببینیم ، کشتی از ” پل پوترا ” که از پل خواجوی اصفهان الگوبرداری شده است ، حرکت کرد و با عبور از پل های معروف سانفرانسیسکو و هلند در نهایت به پل عشاق در فرانسه رسید و در آن جا پیاده شدیم و کلی عکس گرفتیم  و کم کم آماده رفتن به جاهای دیگر پوتراجایا شدیم.

 

پل پوترا در شهر پوتراجایا که از پل خواجوی اصفهان الگوبرداری شده

دورنمایی از پل پوترا در مالزی

پل شبیه سازی سانفرانسیسکو در پوتراجایا

پل عشاق در پوتراجایا

داخل شهر کمی گشت زدیم و بعد از آن در ادامه تور سوار بر اتوبوس شدیم و به مرکز شهر در نزدیکی بوکیت بینتانگ آمدیم که خرید کنیم ، زمانی که من به مالزی رفتم کریسمس بود و مراکز خرید این شهر بسیار زیبا و پرزرق و برق و مزین بودند ، زیبا ترین مرکز خرید و البته گران ترین آن ” پاویلیون ” بود ، بعد از کلی خرید اومدیم هتل و کمی استراحت ، دوباره برنامه همیشگی شبانه ، این بار چند نفر دیگر به جمع ما اضافه شدند و دوستان جدیدی پیدا کردیم و نصف شب تصمیم به رفتن به دیسکو گرفتیم ، یکی از خیابان هایی که با هتل ما حدود 20 دقیقه پیاد روی داشت ، پر از دیسکو های خیلی خوب بود ، ما به یک دیسکوی اسپانیش رفتیم و کلی هم خوش گذشت و سالسا رقصیدیم ، فک کنم 6000 کالری سوزوندم اونشب.

مرکز خرید پاویلیون در زمان کریسمس

روز چهارم سفر ، برنامه ما رفتن به بلندی های گنتینگ و دهکده فرانسوی بود ولی قبل از آن رفتیم و از غار میمون ها دیدن کردیم ، همان غاری که محل عبادت هندوهای مالزی است و یک مجسمه طلایی بودای بسیار غول پکر در ورودی آن است ، حدود 400 پله رفتم بالا ولی ارزشش را داشت ، چند باری هم میمون ها از سر و کولم بالا رفتن ، از صبح که رفتیم غروب به هتل برگشتیم ، طولانی ترین تور ما همین بود که کلی انرژی ازمون گرفت ولی خیلی خوش گذشت.

ورودی غار میمون ها در کوالالامپور مالزی و مجسمه طلایی بزرگ بودا

نمایی از بالای پله های غار میون ها

میمون های بازیگوش غار میمون ها و معبد هندوهای مالزی

درون غار میمون ها منظره بسیار زیبایی دارد و معبد هندوهای مالزی نیز در این جاست

با اتوبوس تا دهکده فرانسوی رفتیم و ساعتی در اونجا بودیم که به سبک اروپایی ساخته شده بود ، من هم دو سه بار شرطی بازی کردم و باختم ، باید اردک رو با قلاب از آب بیرون می کشیدم و عروسک برنده می شدم ، 4 رینگیت ضرر کردم ، بعد از دهکده فرانسوی رفتیم به سمت بلندی ها ، بعد از مدتی که منتظر شدیم تله کابین خالی گیرمون بیاد با بچه ها سوار شدیم و رفتیم به بالای تپه ها ، چه منظره های زیبایی و چه هوایی ، در این جا با کاهش ناگهانی هوا مواجه شدیم ، چقدر زیبا بود ، وقتی رسیدیم پخش شدیم و مهیار گفت سر ساعت 4 در همان جایی که جدا شده بودیم ، باشیم ، من که گم شدم و گوشیمم خاموش شد و برای خودم مشغول گشت و گذار شدم ، کلی هم خرید خوب کردم ، یه رقص نور بسیار جالب هم برگزار شد و بعدش من که خیلی خسته بودم برای تجدید نیرو به کافی شاپ این جا رفتم و اتفاقی تور لیدرها رو دیدم و با هم یه کافی زدیم و خودمونو گرم کردیم.

دهکده فرانسوی در مالزی

تله کابین بلندی های گنتینگ در مالزی

مرکز خرید بزرگ در گنتینگ هایلند مالزی

وقت قرار رسید و همه جمع شدن که با تله کابین بریم  یه ایستگاه پایین تر و یه سری جاذبه های دیدنی دیگه رو ببینیم  که عکس هاش رو در ادامه می ذارم.

بزرگ ترین مجسمه بودای نشسته در مالزی است

دورنمایی از مجسمه بودای نشسته در مالزی

یکی از معاید زیبا در بلندی های گنتینگ مالزی

ایرانی ها اجازه ورود به این معبد زیبا را ندارند !

پایین ، پایین که رسیدیم خیلی خسته بودیم ، سوار اتوبوس شدیم و کلی تو ترافیک شهر موندیم دو ساعتی طول کشید تا برسیم به هتل بارونم باریدن گرفته بود ، بارونای استوایی هم که دیگه می دونید چجوری سیل آسا هستند ، من که رسیدم رفتم تو اتاقم بدون این که دوش بگیرم ، غش کردم ، بعد از دو سه ساعت بچه ها بیدارم کردن که بریم شب نشینی ، اول رفتیم خیابون بوکیت بینتانگ کلی چرخ زدیم و شام توی برگرکینگ خوردیم و بعدش اومدیم هتل و شروع به نوشیدن و صحبت کردیم ، اگر سیگاری هستید با خودتون حتما سیگار ببرید ، چون اون جا هم گرونه هم کیفیت سیگاراشون پایینه ، دوستام خیلی پول بابت سیگار دادن ، بعد از این که نوشیدنی هامون تموم شد ، هوس پیاده روی به سرمون زد و من تا به اون شب غذای دکه فروشی ها رو نخورده بودم ، به به چه غداهایی و چقدر ارزون ، اگه می دونستم همش از غذاهای خیابونی مالزی استفاده می کردم که هم هزینه هام بیاد پایین و هم بتونم تو حجم زیاد یه غذای خوشمزه بخورم ، حتما غذاهای خیابونی رو امتحان کنید ، شب های مالزی با غذاهای خیابانی آن تکمیل می شود.

روز پنجم به اصرار بچه ها به پارک آبی ” سان وی لاگون ” که کمی خارج از شهره رفتیم ، شما هم بروید ، اگر هیج جا نخواستید برید ، این یه جا رو از دست ندید ، فوق العادس ، عالیه ، این جا هم پارک آبیه هم شهر بازی خشک و هم باغ وحش و سینما ، ولی بهترین قسمتش پارک آبیشه ، سرسره های هیجان انگیز ، موج سواری و موج مصنوعی ، سقوط آزاد و زیپ لاین ، بانجی جامپینگ و خیلی چیزای دیگه که نمی تونم واقعا این جا بگنجونم ، از نظر من بهترین قسمت سفر من بعد از شب های مالزی و غذاهاش ، پارک آبی بود ، من که دوست نداشتم زمان بگذره ، بعد از این جا برگشتیم هتل و از فرداش دیگه برنامه ما دست خودمون بود چون دیگه تور شرکت نکردیم ، من می خواستم خرید کنم و به سالن های ماساژ برم.

مجموعه تفریحی و پارک آبی سان وی لاگون کوالالامپور مالزی

روز ششم یه تعدادی با تور رفتن و من و دوستام موندیم که بریم شهر رو بگردیم ، ما تا به این روز همش با تاکسی جابجا می شدیم و هر سری 20 رینگیت می دادیم ، ولی من یه اتوبوس های صورتی رنگی رو کشف کرده بودم که مسیرهای مشخصی داشتن و مجانی بودن ، یه ایستگاهم دم هتل ما داشتن ، مترو رو هم پیدا کرده بودم و در روزهای آخر کلی پول ذخیره کردم و به جاش خرید کردم ، با بچه ها می رفتیم خرید و گشت و گذار در شهر، چندباری هم من بچه ها رو گم کردم ، یکی از مراکز خریدی که خیلی خوب بود ” برجایا تایم اسکوئر ” که یک ساختمان دوقلوی بلنده که در 7 طیقه اجناس با کیفیت و ارزان می فروشند ، اگه بخواید که هفت طبقه رو بگردید کلی خسته می شید و بعدش ماساژ لازم ، در تمامی طبقات این جا سالن های خدمات اسپا و ماساژ هستند ، من هم رفتم و یه ماساژ پای خوب گرفتم و کل خستگیم در رفت ، قبلا گفتم که کوالالامپور مثل استانبول نیست که اجناس ارزان باشند مگر جایی خاص رو پیدا کنید ، من هم یه مرکز خرید بسیار شیکی رو که دوستم معرفی کرد بعد از دو روز رفتن و گشتن پیدا کردم به اسن ” فارنهایت ” که به نظرم بهترین مرکز خرید کوالالامپوره ، چون که هم شیک و با کلاسه ، هم جنساش ارزون و با کیفیته ، من که کلی خرید کردم.

روز هفتم چندتا از دوستام روز برگشتشون بود کلی دل من گرفت ولی قبلش رفتیم تو محله چینی ها نزدیک هتلمون کلی گشتیم و تو بازار چینی ها خرید کردیم ، اون روز هم بارون شدیدی گرفت ، دوستام که رفتن من تنها شدم و بیشتر تو رستوران هتل بودم یا تو اتاق پشت فرمون لپ تاپ ، شب آخر بود فرداش پرواز داشتیم برای تهران ، شب رو تنها سپری کردم و به تنهایی . با پای پیاده رفتم به سمت ” جالان الور” یه غذایی خوردم و برگشتم ، خوابیدم.

در روز هشتم که شبش دیگه پرواز داشتیم با بچه های تورمون همون سه تا خانومی که روز اول گم شده بودن رفتیم خرید و گشت و گذار و ماساژ پا در حوض ماهی ، ساعت 2 ظهر قرار بود که راننده بیاد دنبالمون که بریم سمت فرودگاه ، از شهر تا فرودگاه هم 2 ساعتی را داشتیم ، تا ساعت 12 بیرون بودیم و اومدیم چک اوت کردیم و مشغول غذا خوردن در رستوران هتل شدیم و منتظر راننده و تور لیدر بودیم ، با کمی تاخیر اومدن و ما هم مثل لشکر شکست خورده سوار شدیم و رفتیم به سمت فرودگاه ، توی فرودگاه خیلی معطل شدیم تا بالاخره سوار هواپیما شدیم و تیک آف کردیم به سوی وطن ، پرواز خوبی بود ، به دلیل اختلاف 4 ، 5 ساعتی مالزی با ایران ما ساعت 11 به وقت کوالالامپور پریدیم و ساعت 3 صبح به وقت تهران رسیدیم ، من دوباره اسنپ گرفتم و برگشتم خونه با یه سرما خوردگی شدید و جای نیش پشه های بدجنس مالزی ، راستی برای این که پسه های استوایی نیشتون نزنن اون جا یه مدل آب گازدار توی تمام سوپر مارکت وجود داره که اگه روزی یه دونه از اونا رو بنوشین ، دیگه نیش نمی خورین ، من چون طعمشون رو دوست نداشتم نمی خوردم ، بخوام خلاصه بگم من عاشق هوای گرم هستم و شاید به این دلیل بود که به من خیلی خوش گذشت ، ولی در کوالالامپور و شهرهای دیگر مالزی قطعا به همه خوش می گذرد ، راستی یکی از بهترین شب های این سفر ، شبی بود که با بچه ها رفتیم به بزرگ ترین و باحال ترین دیسکوی آسیا به اسم “زوک ” این جا عالی بود ، حتما برید ولی با جیب پر پول چون لااقل 700 رینگیت نیازتان می شود ، در این جا می توانید تمام انرژی های منفی رو دفع کنید و توریست ها از سراسر دنیا به این جا می آیند ، از غذاهای خیابانی مالزی نگذرید.

فکر می کنم دیگه متقاعد شدید که سفر بعدیتون رو به مالزی برید و لذت ببرید ، کلا کشورهای آسیایی خیلی مقاصد خوبی برای سفر هستند ولی مالزی در جایگاه خاصی قرار داره و من شدیدا این کشور را به شما عزیزان پیشنهاد می کنم ، حتما شب آخر در کوالالامپور رو به کلاب زوک اختصاص دهید.

نویسنده: صنم نصیری

نظرات

  • با ارسال نظر،‌در بهبود کیفیت محتوای بلاگ سلام پرواز سهیم باشید.
  • نظرات شامل الفاظ رکیک، توهین، و محتوای تبلیغاتی تایید نخواهند شد.
  • نظر شما پس از تایید توسط تیم سلام پرواز، در وبسایت نمایش داده خواهد شد و در صورت ارسال پاسخ به صورت پیامک به شما اطلاع رسانی می‌شود.
مشاوره و خرید تور